زنــــــدگــــی ســـــــــگـــــــــی

زندگی سگی چار تا سگ توله در شهر غریب به عنوان چارتا دانشجو! (دو سگ توله رفت و امدی هستند)

زنــــــدگــــی ســـــــــگـــــــــی

زندگی سگی چار تا سگ توله در شهر غریب به عنوان چارتا دانشجو! (دو سگ توله رفت و امدی هستند)

هشت سالگی سن مقدسی است.

در هشت سالگی ما می توانیم کتاب های مورد علاقه خود را شکسته بسته بخوانیم و به بچه های کوچکتر فامیل کلی فخر بفروشیم که شما همگی بی سوادید و ما خیلی شاخیم!

در هشت سالگی ما " البته حالاها نع آ " می فهمیدیم که داریم خانوم می شویم و باید نم نم ک به پسرهای بزرگتر فامیل رو ندهیم که با ما همبازی شوند.

در هشت سالگی خود من، مثلا فهمیدم تک فرزند بودن دلپذیرم رو به اتمام است و باید مادر و پدرم را قسمت کنم با بچه فوفول توی راه.

در هشت سالگی خیلی تریپ ادم بزرگها رو می توان برداشت و همزمان می توانیم عین بچه فوفوله توی راه لوس و ننر باشیم

این هشت سالگی خیلی خواستنی و دل انگیز است، اصلا مبدا همه تغییرات بشریت از همین هشت هاست

مثل همین هشت سالگی رفاقت ما سگ توله ها... که حالا هر کدام ماده سگ با وقاری شده ایم که بیا و ببین...

روز اول رفاقت ما با همه حرف ها و اتفاقات کدام یکی فکر می کرد که بعد از هشت سال زندگی ! همچنااااان مثل دوات خوش نویسی پر رنگ و ثابت باشیم در زندگی هم؟ ها؟ 

هشت سال با هشت هزار بالا و پایین مبارک ما


هشت سالگی سن مقدسی است، احترامش واجب است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد