زنــــــدگــــی ســـــــــگـــــــــی

زندگی سگی چار تا سگ توله در شهر غریب به عنوان چارتا دانشجو! (دو سگ توله رفت و امدی هستند)

زنــــــدگــــی ســـــــــگـــــــــی

زندگی سگی چار تا سگ توله در شهر غریب به عنوان چارتا دانشجو! (دو سگ توله رفت و امدی هستند)

عسلمون رفت

یادمه پارسال یکی از روزایی که بارون بهمون ضد حال زد و نتونستیم بریم بیرون و خیلی حوصلمون سر رفته بود رفتیم سراغ دختر بجه ی واحد بغلیمون و اوردیمشون خونمون تا باهاش سرگرم شیم اما یه جورایی بعدش به غلط کردن افتادیم اخه وقت و بی وقت سرو مینداخت پایین و میومد و کلا ساعت و وقت براش مهم نبود.

حالا بماند که در حد مرگ بی ادب بود و کلی فحش کش دار نثار ما می کرد و گهگای یواشکی یکی از وسایلای مارو دو در می کرد و اخرشم از ناچاری شوتش می کردیم بیرون اما اون نیم ساعت بعدش دوباره پیداش می شد.

اما با همه ی اذیت و ازارش امشب که اومد خدافظی کنه و هی از مامانش قایم می شد که پیش ما بمونه دلمون گرفت.

دلمون براش تنگ میشه،اینم جزئی از خاطرات دوره دانشجویی بود

حیف...

نظرات 1 + ارسال نظر
گیگوش یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:32

آره بخدا دلم گرفت،انگل جانم فک کن ی روز منم باید مث عسل برم فقط کاش یکی باشه که برم پشتش قایم شم و نذاره برم ،دلم براتون تنگ میشه،جره میشه،بشکس میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد