-
هشت سالگی سن مقدسی است.
شنبه 1 مهرماه سال 1396 21:52
در هشت سالگی ما می توانیم کتاب های مورد علاقه خود را شکسته بسته بخوانیم و به بچه های کوچکتر فامیل کلی فخر بفروشیم که شما همگی بی سوادید و ما خیلی شاخیم! در هشت سالگی ما " البته حالاها نع آ " می فهمیدیم که داریم خانوم می شویم و باید نم نم ک به پسرهای بزرگتر فامیل رو ندهیم که با ما همبازی شوند. در هشت سالگی...
-
خونه امید ماست........
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1392 15:13
احتمالا از یکی از همین تعارفات مرسوم شروع شده بود و مثل همیشه انگل خوش ذوقی نشون داده بود یه تیکه جدید رو برای خوراک چند هفته مون جور کرده بود .... - خونه امید ماست ... خونه امید ما افتاب هفدهم بود با همه سکوت و تمیزی و خوشگلی و بی نقصیش خونه امید ما افتاب شیشم بود با همه خرابی ها و دردسرها و همسایه های کنجکاو و...
-
ساعت برنارد
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 23:17
خیلی وقت پیشا که من هنوز برنامه کودک میدیدم یه برنامه بود به اسم ساعت برنارد که یه پسر توش یه ساعت قدیمی داشت که اگه دکمشو میزد زمان متوقف می شد,یادش بخیر شبای امتحان که میشد ما هممون ارزو میکردیم یکی از اونا داشتیم که یا همون شب زمانو متوقف کنیم یا فرداش سر جلسه ی امتحان متوقف بشه که بریم از رو برگه ی بقیه کپی بزنیم...
-
عسلمون :x
شنبه 26 مردادماه سال 1392 23:59
از این به بعد ..... همه دخدرهای مو فرفری چش و ابرو مشکی که قدشون برسه تا کمرم میشن عسل ! همه دخدرای کوچیکی که عشقشون باشه ارایش کردن و لوژ لب زدن میشن عسل ! همه دخدر کوچولوهایی که بی ادبانه از فوش های ادم بزرگا استفاده کنن میشن عسل ! همه دخدرایی که خیلی خیلی شبیه باباشون باشن و شکل پسرا بگردن میشن عسل ! عسل نمیدونم...
-
یکی از اس ام اسای قشنگ گیگوش
جمعه 25 مردادماه سال 1392 18:44
یادش بخیر هر نوع اس ام اسی میخواستیم گیگوش داشت یکی از اس ام اسای قشنگش: همه ی بدهی هایم را هم که صاف کنم به دلم مدیون می مانم برای تمام دلم می خواست های بی جواب مانده ام... همه اینجورین نه؟!
-
واسه خودمون
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 13:28
بچه ها ترم یک وگیگوش و ژتون و البوم احسان خواجه امیری یادتونه ترم دو و دعواها و خالی شدن یه تخت تو اتاقمون و اهنگای مجید نعمتی (واسه گیگوش و گارسولک البته) ترم سه و اهنگ طلاق یاس و گیشا و اطلاعات ترم چهار و هایده مهستی و الکی خوشی و محمود اباد و بابالنگ دراز ترم پنج و خونه جدید و همسایه های بی فرهنگ ترم شیش و جداشدن...
-
ماه خدا
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1392 06:21
بازم خاطره ها زنده شدن،یاد ماه رمضونای خونمون بخیر همهمه های نزدیک افطار،یادش بخیر..... تشنگی های من و انگل،یادش بخیر ذوق و شوق پیاده روی و هراز گردی بعد از افطار،یادش بخیر.... تقسیم بندی کارهای سحر و افطار،یادش بخیر یادش بخیر سحر بیدار میشدیم چراغای خونه همه همسایه ها خاموش بود،فقط چراغ روشن خونه پهلوون بهمون دلگرمی...
-
ابتدای خاطره بازی ها!
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 23:48
اصولا فارغ شدن باید خوب و دلنشین باشه ..... و هست اما در کنار این خوبی ها یه سری چیزایی هست که دلگیرت میکنه..... هر کدوم از ما که از درس فارغ شیم .... باید بابت طی شدن بی دردسر یه دوره از زندگی بابت به سلامت تموم شدن یه دوره نسبتا سخت از زندگی بابت به دست اوردن یه موفقیت خوشحال خواهیم باشیم اما......... اما این وسط...
-
هان
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 02:11
راستش خیلی سعی کردم یه موضوع پیدا کنم بنویسم ولی گویا تلاشم بی نتیجه بود حرفی ندارم
-
روز آخر!روز برفی!
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 19:33
امروز آخرین امتحانمو دادم. خدا یه حالی بهم داد روز آخر برف اومد.خیلی باحال بود اینم آخرین خاطره ای که در آخرین روز از دانشگاه برام موند!دلم ی دنیا تنگ میشه!واسه همه خاطرات خصوصا روز برفی و تمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ...
-
خودشناسی
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 23:22
به به چشم ما روشن که شما دوتا کله پوک خر خون بالاخره اینجا پست گذاشتین می بینم که الحمد لله حسابی به خود شناسی رسیدین و هی سگ توله بودن رو به خودتون یاداوری می کنین:)) هم خونه ای های مرحومم انقد سگ توله و سگ دونی نگین بابا اینجاس که باید اون جمله ی رسوایی ...(به دلیل گویش محلی قادر به نوشتن نیستم) رو بگم:دی
-
شب یلدا!
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 18:09
والا تا جایی که من یادمه قرار بود شب یلدا ما بریم خونه بچه ها، اما نمیدونم چی شد ی دفعه دیدیم کلی سگ توله اومدن توی سگ دونیه ما!!!!!! مث اینکه با سگ دونیه ما بیشتر حال میکردن تا خونه ی خودشون!! ینی نبودین ببینین: عین زلزله ی خیلی زیاد ریشتری افتادن به جونه ما و خوراکی هامون!!!!!!!!!تائون هم اگه میومد انقد وضعمون داغون...
-
خدافظی بی خدافظی
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 12:39
گیگوش هم اومد پیش منو ... اون 4تا سگ توله هنوز تو سگدونین ... هی سگ توله ها اگه فک کردین دست از سرتون بر میداریم سخت در اشتباهید :)))
-
عسلمون رفت
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 00:17
یادمه پارسال یکی از روزایی که بارون بهمون ضد حال زد و نتونستیم بریم بیرون و خیلی حوصلمون سر رفته بود رفتیم سراغ دختر بجه ی واحد بغلیمون و اوردیمشون خونمون تا باهاش سرگرم شیم اما یه جورایی بعدش به غلط کردن افتادیم اخه وقت و بی وقت سرو مینداخت پایین و میومد و کلا ساعت و وقت براش مهم نبود. حالا بماند که در حد مرگ بی ادب...
-
خونه :ایکس
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 01:43
سگدونی یکی از عزیزترین جاهاییه که تا حالا داشتمش با همه بوهای گندش که داره کچلمون می کنه ... با همه دیوارایی که داره ترک های بزرگ بزرگ بر می داره ..... با همه صداهایی که از خونه همسایه ها تو گوشمونه و کافیه فقط سرمونو بذاریم تا بخواییم بخوابیم و از همه اتفاقات خونه آرتین شون با خبر شیم....... یا بی در و پیکر بودن...
-
خوابیدی بدون لالایی و قصه
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 11:38
اولین بار بود فهمیدم از دست دادن یه عزیز چه حالی داره اینکه دیگه واسه دلتنگیت چاره ای نیس جز اشک اینکه باور کنی دیگه وجودش نیست و عکسش هست اینکه لحظه هایی که باهاش داشتی مدام یادت میاد و دوس داری همه چیزتو بدی اما یکی از اون لحظه هارو دوباره ببینی. اینکه کلی راهو به عشق اینکه دوباره ببینیش بری اما وقتی میرسی به جای...
-
نیو وردز 1
شنبه 11 شهریورماه سال 1391 20:45
ما از همه واژه ها در حد اعلای خودش استفاده می کنیم .... ینی یه جورایی سعی می کنیم یه صفت رو به بهترین شکل اجرا کنیم که نکنه خدا قهرش بگیره..... خودمون گاهی چیزیایی میگیم که بی ربط ترین چیز ممکن اما خاص ترین می تونه باشه ;) یکی از اون صفت های خاص ما که باید به اشد وضع اجرا شه اینه : گوشه گیر شدن + حالا تصور کنید یه ادم...
-
دلتنگی
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 01:11
چقد احمقم چقد دلم گرفته چقد دلم تنگ شده واسه سگدونیمون و سگ توله ها و جمع خل و چلمون که هرچند درد دلامون کم نبود اما درد و دلمون با هم و دلقک بازیمون حواسمونو پرت میکرد. کاش الان جای اینکه پای این نت بیخود بودم پیششون نشسته بودم و چرت و پرت می گفتیم تا یکم حواسم پرت می شد.
-
داریم جدا میشیم
جمعه 23 تیرماه سال 1391 16:31
بله دیگه الان دو هفتس امتحانا تمومیده و ما ول می چرخیم اما خداروشکر بخیر گذشت. اما بدیش همون طوری که گارسولک گفت رفتن کچل بود.یادمه روزای اولی که دیدمش اونقد اروم بود که بهش گفتم مرده متحرک... دیگه کم کم یخش باز شد و باهامون صمیمی تر شد و این ترم بعد از ۶ترم یا سه سال زندگی ازمون جدا شد و این قضیه از این به بعد هی...
-
کلام اول ـ گارسولک
شنبه 10 تیرماه سال 1391 23:53
سلام! خیلی وقته که بروبچس گیر دادن بیام اینجا یه چی بنویسم، ولی ازاونجایی که حوصله اینترنت مینترنتو (!!) ندارم پشت گوش مینداختم!! ...اما این دفعه که میخواستم بیام ولایتم تقریبا فشار قبر بهم وارد شد! انگل مث ابربهار گریه میکرد،خودمو نگه داشتم که هق هق نکنم،گل اندام تمام اندام های درسیش بهم ریخته بود!!! از همه بدتر...
-
+18
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 17:38
از همین جا میخوام یکی از ص.ک.ث.ی ترین صحنه هایی که تا حالا تو خونه دانشجوییمون به وجو د اومده رو در معرض دید بذارم... می تونید برید د موست بیوتیفول پیکچر آف آز ...
-
اووووووف امتحانا
شنبه 20 خردادماه سال 1391 21:38
خدا بخیر کنه امتحانای این ترمو.هر ترم تو فرجه مث ادم میخوندم تهش اونجوری میشد این ترم که واویلاس.اخه دیدیم گویا اون نمره ای که اخر میگیری هیچ ربطی به اینکه چقد اون درسو خوندی یا چقد فهمیدیش نداره و معیار نمره دادن استادا در ۷۰درصد مواقع چیزای دیگس: فک و فامیل و جد و ابادتو بشناسه (مربوط به دانشجو های بومی) باهاش بگو...
-
من لیاقت تو رو ندارم!!!
جمعه 19 خردادماه سال 1391 21:50
جمله ای بس تخیلی که پسرای عتیقه واسه دودره بازیشون خیلی استفاده می کنن. خب مرد حسابی(الان دیکه مرد پیدا نمیشه اگه هم بشه حسابی نیس) حداقل بگو حوصلتو ندارم یا ازت خسته شدم والا این شرف داره که با این جمله ی به اصطلاح صادقانت اون دختر بینوا رو خر کنی(البته خر خودتی)خب در این که پسرا یه مشت انسانهای بی لیاقت و بی عرضه...
-
شانس در احتضار
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 23:15
لوک خوش شانس در استانه بدشانسی... . . . . . هم ادم نمیشود ، همچنان لش می مانند + دِ موست بیوتیفول پیکچر اف از اپ شد
-
سخنی از گیگوش
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1391 15:20
اهم اهم .... ادم مجازی باید مجازی بمونه نباید به دنیای حقیقی بیاد + د موسط بیوتیفول پیکچر اف از رو چک کنید
-
از سری مکالمات توله سگ ها
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 10:03
- بچه ها بوی مام هم یه جوریه که فک می کنم دوس پسر دارم !!! -
-
سگ توله های مفت خور در خوان گستر
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 09:59
یکی از نوادر تاریخ دیشب به وقوع پیوست ما خوان گستر بودیم اونم شعبه دوم اونم هر شیش تامون + انقد واسه خوردن هول بودیم یادمون رفت عکس بگیریم!!!! + شعری هم در مدح دیشب سرودیم باشد که بدرخشد : برو خوان گستر کباب بخور مگو چیست خوان گستر که سرمایه زندگانیست خوان گستر شعبه 2!!
-
از سری مکالمات دو سگ توله
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 12:03
1- هوا امروز یه جوریه!!!! 2- چه جوریه؟ 1- یه جوریه که انگار من دوست پسر دارم.... 2- 3-
-
من چمه؟؟؟؟
جمعه 25 فروردینماه سال 1391 20:11
چقد بده ادم یه چیش باشه اما ندونه چشه نه حوصله خودتو داری نه بقیه نه اهنگ نه حرف زدن نه حرف شنیدن ... و خلاصه هیچی حالتو عوض نکنه و هی به خودت میگی ااااااه من چه مرگمه!!!! اینجا هم که جز خودمون ۴تا بازدیدکننده نداره یکی به من مشاوره بده l:) . . . . اه من چه مرگمه
-
ده سال بعد...... یکی از ما!
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 04:09
کیسه های خرید رو وسط اشپزخونه گذاشت، گره روسریش رو باز کرد و انداخت روی اپن ، قابلمه رو پر از اب کرد و لوبیا هایی که از صب گذاشته بود خیس بخورن توی قابلمه خالی کرد و زیرش رو روشن کرد در حالیکه دکمه های مانتوشو باز میکرد رفت توی اتاق خواب و روتختی رو مرتب کرد مانتو رو انداخت روی تخت و سبد لباسای کثیف رو برد تا توی...