زنــــــدگــــی ســـــــــگـــــــــی

زندگی سگی چار تا سگ توله در شهر غریب به عنوان چارتا دانشجو! (دو سگ توله رفت و امدی هستند)

زنــــــدگــــی ســـــــــگـــــــــی

زندگی سگی چار تا سگ توله در شهر غریب به عنوان چارتا دانشجو! (دو سگ توله رفت و امدی هستند)

ابتدای خاطره بازی ها!

اصولا فارغ شدن باید خوب و دلنشین باشه ..... و هست

اما در کنار این خوبی ها یه سری چیزایی هست که دلگیرت میکنه..... 

هر کدوم از ما که از درس فارغ شیم .... باید بابت طی شدن بی دردسر یه دوره از زندگی بابت به سلامت تموم شدن یه دوره نسبتا سخت از زندگی بابت به دست اوردن یه موفقیت خوشحال خواهیم باشیم اما.........

اما این وسط خیلی چیزا هست که از دست میدیم ..... چیزایی که شاید به چشم بقیه نیاد اما واسه ما خیلی مهمن!

هیشکدوم از ما روز اول خوابگاه رو ...... روز اول دانشگاه رو ...... جشن تولد مریم و عاطی رو ..... شب یلداها رو .... لاله زار و مسخره بازی بعدش رو..... پیک نیک اخرسال محمود اباد رو .... هراز گردیای پن شنبه شب رو .... عسل بی ادب دوست داشتنی رو... خجسته بی فرهنگ و وسواسی رو..... تذکرای وقت و بی وقت  رو ...... مزاحمیای Q رو ...... کله پزی 7 صب و جیگرکی دم غروب رو ...... چالوس گردی و خیلی چیزای دیگه رو هیچ وقت فراموش نمیکنیم!!!!!!!!!!



هر بار تو هراز قدم زدیم و خاطره ساختیم و فراموش کردیم که اینا بعدا میشه بغض و دلتنگی ...... گفتیم و خندیدیم و گریه کردیم و خواهری کردیم در حق هم ...... بدون اینکه به بعدش فک کنیم....به الان که دارم اینو می نویسم و دلم واسه دیدن این 5 تا سگ توله پر کشیده ...دلم واسه هراز دو وجبی تنگ شده ... دلم واسه همه چی و همه کس تنگ شده....کاش این چار سال انقد زود تموم نمیشد!!!!!!!!!!!!!!


+ اینا همه رو گفتم که بگم منم جدا شدم از بقیه ...جداتر از گیگوش و کچل!

نظرات 5 + ارسال نظر
گیگوش چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:38

اشکمو در آوردی لوکی
ی جایی رو یادت رفت: آفتاب 17 و خونه قشنگمون با صاحب خونه و همسایه های خوبش
الحق و الانصاف قشنگترین روزهای زندگیمون بود این 4 سال،هرگز فراموش نمیشه
با اینکه گذشت،ولی همیشه خدا رو شکر میکنم که قشنگ و عالی گذشت طوریکه خیلیا حسرتشو خوردن وقتی زندگی خواهرانه ما رو میدیدن
همتونو با همه وجودم دوست دارم و همیشه یه جای پررنگ تو زندگیم دارین
بوووووووووووووووس

گیگوش یادته چقد بحث میکردیم با هم؟؟؟
دلم واست خیلی تنگ شده :) خیلی خیلی زیاد...واسه فرق کج خوشگلت ..... واسه سشوار کشیدنات .... واسه الان گفتنات :))))))
عاشقتم :*:*:)

سمورآبی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:43 http://itdoesnotmatter.blogsky.com

آره گاهی...یه چیزایی آدمو دلگیر میکنه....شایدم دلتنگ.

این یه چیزایی خیلی دردناکن! خیلییییییییی!

Reza-Zeus پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:58 http://reza-zeus.blogsky.com/

کتاب رو بستم :|
اون بیست سال بعدت خوب بود !
و میدونی ، خیلی دوست داشتم دانشگاه شهرستان میرفتم...
اینجور که میگن خواب گاه خعلی خوبه !
و اینکه خیلی به خودتونو هم اُتاقیاتون اطف دارید انگار :| :D

مشعوفم کردی بستی کتابو پسر ;)
اره خیلی خوب بود ..... خیلی .....
از چه لحاظ منظورته این لطف؟ :-؟ :دی

Reza-Zeus پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:05 http://reza-zeus.blogsky.com/

هم کتابو هم شمارو :دی

از لحاظ سگ توله ! :D

مشعوف شدم کتابو بستی که اینو بخونی !
سگ توله هم داستان داره که بعدا خواهم نوشت من یا سایر دوستان !

گارسولک سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 00:51

لوکی اینجاام؟؟؟؟؟ دیگه گندشو دراوردی.... آب قند بدم خدمتتون؟؟؟؟

نه یه نخ سیگار بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد